نوشته : دخترک تنها بابایی چقدر این روزا تنهام ، روزهاست و ماهاست که هیچ کس سراغمو نمی گیرد ، نه سنگی از دست بچه ای به پنجره اتاقم می خوره ، نه تقی به در اتاقم می خوره ، خیلی تنهام ، دارم از غصه می میرم . مامانی کاری جز نوشتن برای شماها ندارم ، بعداز رفتنتون دیگه شدم همون دختر تنها که همه ی غمها دورم حلقه زدند و من دست و پا زنان در تسلیم آنها ، ای کاش هیچ وقت از کنارم نمی رفتید ، تنها دلخوشی ام روزهای جمعه است که با دسته ای از گل مریم به دیدنتون میام ، وقتی پاورچین پاورچین نزدیک مزارتون می شم دلم می گیره ، شاخه های گل رو روی مزارتون می گذارم و با لحن بچه گانه بهتون می گم مامانی تو و بابای و داداشی پیش خدای هستید ، سلام منو به خدا برسونید و بهش بگید منو هم پیش شما بیاره ، بغضم می شکنه ، می دونم که شماها دیگه بر نمی گردید ولی من چی هنوز باورم نمیشه ، حتی با دیدن مزارتون هم باورم نمی شه ، هنوزم فکر می کنم مثل قدیما رفتید سفر و دارید سر به سرم می ذارید که به این زودیها برنمی گردید . بابا بگو من چیکار کنم ، دلم انگاری غروبه ، تموم لحظاهام پر از غمه ، خسته ام ، خیلی ...دیگه طاقت هیچی رو ندارم حتی دیدن این دنیا که جز بدی آدما دیگه چیزی نداره ...کاش می شد بیام بیشتون مامان بغض گلوم نمی ذاره براتون بنویسم مامان کاش الان پیشم بودی و بغلم می کردی ، چقدر دلم برای بلغت تنگ شده http://asi-dokhtare-tanha.blogfa.com http://www.rs272.parsiblog.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI انتخاب : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
یا مهدی (عج) ادرکنی
یاحسین مظلوم
شاید این جمعه بیاید...شاید
دکتر علی شریعتی دروصیتنامه دکتر علی شریعتی
علی در وصیتنامه علی
وصیت نامه شهید محمد علی رجایی
دکتربهشتی با دکتربهشتی
شهید صیاد شیرازی در آینه آینده
دارم درباره انسان می نویسم
[عناوین آرشیوشده]
16 :178631
rs272@yahoo.com